آمار رسمي رشد حدود 4درصد جمعيت معتادان كشور در سال 1377به حدود 7درصد در سال 1389را تأييد كردهاند. مطالعات اخير پژوهشگران حوزه آسيبهاي اجتماعي بيانگر رشد پديده اعتياد به مواد در ميان زنان است. اما چرا بايد به اعتياد زنان بهعنوان گروه خاص پرداخت؟
آسيبپذيري جسماني، رواني و اجتماعي زنان بهعلت ويژگيهاي متفاوت آنها با مردان، موضوع اعتياد را در زنان پيچيدهتر كرده. حتي ميتوان گفت، زنان در برابر آسيبهاي فيزيكي، اجتماعي و روانشناختي ناشي از مصرف مواد آسيبپذيرتر از مردان هستند. زنان سريعتر از مردان به مواد وابسته ميشوند. فاصله زماني مصرف تا تزريق مواد براي زنان كوتاهتر از مردان است. در عين حال تجربه خشونت خانگي، تغييرات هورموني زنان در دورههاي مختلف زندگي همراه با اضطراب، افسردگي و تحريكپذيري نيز ميتواند عامل بازگشت به اعتياد و مانعي براي درمان آن باشد. با وجود تعداد كمتر زنان مصرفكننده در برابر مردان، ميزان مرگومير در آنها بيشتر است.
مصرف مواد در زنان با رفتارهاي پرخطري مانند فرار از منزل، روسپيگري و ابتلا به ايدز همراه است. اما از آنجايي كه بيماري اعتياد زنان يك قبح فرهنگي محسوب ميشود و توسط جامعه و خانواده زن معتاد پذيرفته نميشود، پنهانكاري بهوجود ميآيد. زنان ايراني انگ قويتري را از اعتياد به مواد تجربه ميكنند و نسبت به درمان بيانگيزهاند و البته محيطهاي درمان اعتياد بيشتر مردانه هستند.
در ايران خدمات پيشگيرانه زيادي براي كاهش اعتياد ارائه ميشود و اين در حالي است كه تفاوتهاي بيولوژيك، روانشناختي و جامعه شناختي زنان مغفول مانده و بهعنوان گروه خاص ديده نشدهاند. سيستم حمايتي كه مبتني بر نيازها و مشكلات زنان در معرض اعتيادباشد،طراحي نشده است. بنابراين ساختار مردانه مدلهاي درماني اعتياد موجود در كشور، اعتياد زنان را تبديل به پديدهاي كرده است كه گاهي در خفا ميماند، اما ستونهاي اصلي يك جامعه را آشكارا تخريب نخواهد كرد.
ارائه تصويري مبتني بر واقعيت موجود در جامعه از پديده نوظهور اعتياد زنان گام نخست براي مواجه با اين آسيب اجتماعي است.
نظر شما